|
eshghepak
پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:, :: 1:57 :: نويسنده : haniyeh
***انواع مرد: اروپایی:یه زن داره یه دوست دختر(زنشو بیشتر از دوست دخترش دوست داره) امریکایی: یه زن داره یهدوست دختر(دوست دخترشو بیشتراز زنش دوست داره) ایرانی:یه زن داره سی تادوست دختر(ننه اش رو از همه بیشتر دوست داره)
***آمریکایی یه چیزی تولید میکنه شعارش اینه هرگز نباید خراب بشه!!!
اروپایی میگه چند سال کار کنه ولی تو این چند سال درست کار کنه !!!!!!
ایرانی میگه فقط همون لحظه که مشتری میخره خراب نشه ،بعدش رو بیخیال!!!!!!!!
چینی میگه کارم نکرد ،نکرد!! ایرانی میخره!
***عجب چرخه عجيبيه!!زن هااز سوسك ميترسن!سوسكا ازموش!موش ازگربه!گربه ازسگ!سگا ازمردا!مردها هم از زن ها!!!!
***روزگارغريبيست :
دهقان فداکارپيرشده،شنگول ومنگول گرگ شدن،کوکب حوصله مهمون نداره،کبری تصميم گرفته دماغشوعمل کنه،روباه وکلاغ دستشون تو يه کاسه است،حسنک گوسفنداشو ول کرده تو يه شرکت آبدارچي شده،آرش کمانگيرمعتاد شده،شيرين خسرو وفرهادو پيچونده با دوست پسرش رفته اسکي،رستم اسبشوفروخته بااسفندیارمیرن کیف قاپی عجب روزگاری شده
***به تركه ميگن توطرفدار كدوم تيم فوتبال هستي؟ميگه قربون جدش برم آسد ميلان!!
***نگاهم کرد ، پنداشتم دوستم دارد;
تو نگاهش ، هزاران عشق راخواندم;
نگاهم کرد ، دل به او بستم;
نگاهش را عاشقانه با نگاهم پاسخ گفتم;
باز نگاهم کرد، تازه فهمیدم بی شرف گوزیده فقط میخواد بدونه فهمیدم یانه
***مردکلمه راکشف کردومکالمه رااختراع کرد.زن مکالمه راکشف کردوشایعه اختراع شد!مردقمارراکشف کردوکارتهای بازی را اختراع کرد.زن کارتهای بازی راکشف کردوجادوگری اختراع شد!مردکشاورزی راکشف کردوغذااختراع شد.زن غذاراکشف کردورژیم غذایی رااختراع کرد!مرددوستی راکشف کردوعشق اختراع شد.زن عشق راکشف کردوازدواج رااختراع کرد!مردتجارت راکشف کردوپول رااختراع کرد.زن پول راکشف کردو«خرید کردن»اختراع شد!ازآن به بعدمرد چیزهای بسیاری راکشف واختراع کرد.ولی زن همچنان مشغول خرید بود!
***به ياروميگن طاقت شنيدن خبربد داري؟ ميگه چي شده؟ ميگه بابات مرد! ميگه خاك توسرت فكركردم يارانه هاقطع شد! نظرات شما عزیزان:
آبی باش مانند آسمان تا عمری به هوای تو سر به هوا باشم.
پاسخ: mc hossein jan
"نشون"
تو تنهايي و سكوت ساعت ميشه حس كرد درد بي كسي و غربت هي داد ميزنه بي وفا تيك تاك آخه كجايي تو تيك تاك و تيك تاك از غم تو گلدونا خشك شدن يه روزي ميگفتن ببين يار آخر بايد بسوزي آخر منم مث گل ها پرپر شدم برات آخ كه دلم هر روز ميشه بيشتر تنگ برات آيينه ي خونمون ديگه با هيشكي خوب نيست براي ديدن هر چيز جز عكس تو تو اون نيست حتي گنجيشكا ديگه به خونه ي مه نمي يان براي تو ناراحتن منو كه بي تو نميخوان مزرعه ي عشق و صفا رو سيل غم گرفته اگه آفتاب عشق تو نتابه از بين رفته باغ دل من و تو حصاري بينشونه كه رد شدن از حصار قيمت جونشونه حتي وقتي گنجيشكي از رو حصار رد ميشه جرقه اي از نفرت زودي اونو ميكشه مگه اينكه با صفا آب بدي اون گل ها رو براي با هم بودن قسم بخور خدا را خلاصه هر جا ميرم يه نشوني از تو هست اون ياد عشق تو هست برنمي داره ازسر من دست اگه پشيموني باش تا زندگيت بگذره تو هم بدون خودتي خودتي خانوم خره
"كوه غم"
تحمل مي كنم اين يك دو دم را تحمل ميكنم اين كوه غم را كه شايد در درون دل زارم بجويم شادي و درمان غم را به ياد روزي از روزاي پائيز درآن روزهاي شاد و دل انگيز كه كردي با نگاهت چاك چاكم به غارت بردي دلم را مثل چنگيز مرا كردي درون عشق ناپاك ندانستي ندارم از سفر باك تو گفتي در پي عشق من هستي من هم بخاطر تو كردم سينه مو چاك اما نمي دانم چه شد با اين دل زار هر روز بيشتر از ديروز بودم در عشق گرفتار نميدونم بايد چه كار ميكردم ديگه بسوي تو اومدم براي آخرين بار وقتي تو گفتي ديگه دوستم نداري نهر اشكي بي اختيار از چشام شد جاري دلم گفت ديدي آخر سوختي تو كه لياقت اين عشق ناپاك و نداري عشقت بايد پاك باشه و خدايي همون عشقي كه هست توش جون فدايي براي تو بميرد هر هروز و لحظه نباشد بين تون حرفي از جدايي سمير
 ساعت1:20---25 اسفند 1390
nice
.gif){kind=small}
|
درباره وبلاگ  به وبلاگ خودتان خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
|||
 |
تبادل
لینک هوشمند
